دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

گل کوهی تو، ولی شهرپُراز جلوه توست

تابلو خط شعر، تو آن شعری که من جایی نمیخوانم؛ کد 552

ای که خالی همه شب جای تو دربسترماست

 گوشه چشم تو سرچشمه چشم ترماست


 گل کوهی تو، ولی شهرپُراز جلوه توست

 شاهد آن گل روی تو که در محضرماست


 نازم آن کوه کزآن چون تو گلی میروید !!

 که شمیم خوش آن نغمه جان پرورماست


خانه در کوه گرفتن سبب اش سنگدلی است

 وین صفت عادت سنگین دل سیمین بَرماست


 خفته در سنگ بود آتش و خفتی تو به سنگ !

 تا بدانند که در بستر تو آذر ماست


 پیش پای من و دل از چه نهی سنگ بزرگ

 که به هر رهگذری سنگ تو در معبرماست


 بستر از سنگ گزیدی تو که خسرو داند

هدف سنگ تو بشکستن بال و پرماست

"خسرو فیضی"

او که شاید روزی بیاید و ببیند و بفهمد

فُتوترانه - کلا نیستین دیگه،کم پیدایین کجا رفتین بگین ما هم بیایم :D امروز  شعر داریم... ----------------------------------- “جا مانده است چیزی جایی که  هیچگاه دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد

جا مانده است


چیزی جایی

که هیچ گاه دیگر

هیچ چیز

جایش را پر نخواهد کرد ....

..... نقطه چین می گذارم به احترام او

او که شاید روزی بیاید و ببیند و بفهمد

این روزها در نبودش چه می کشم...


"حسین پناهی"

دلم برایت تنگ شده

دلم برات تنگ شده :) | سایت تفریحی خنگولستان

دلم برایت تنگ شده ؛ برای خودت

 برای آفتاب چشمانت


 آبشار گیسوانت ، و شبنم لبخندت

 با رطوبت هزار حرف شیرینت


 دلم تو را می خواهد . . بگو

 چگونه پاسخش دهم ؟؟ . .

"خسرو فیضی"

پناه منی تو پناه من آری


زبان نیاز

گشاده مرا زبان نیاز

تو ای همه لطف مرا بنواز

بر آیینه دل نشسته غباری
خوش آنکه چو باران به من تو بباری
قسم به وفایی که من به تو دارم
قسم به صفایی که با همه داری
پناه منی تو پناه من آری
بیا و به خویشم تو وامگذار
راز من بشنو حال من بنگر
که دردی دارم سنگین سنگین سنگین
وا کند این بند چاره تو مگر
فرو مگذارم غمگین غمگین غمگین
راز پنهانی را تو میدانی
که هم پیدا هم نهانی
که در قدم تو سری نشود خاک
دهان که بی افتد از آن نظر پاک
مرا دل خسته ز غیر تو رسته
که بود و نمودم به هست تو بسته
مهل که بماند همیشه شکسته
گشاده ام اکنون لب و دل و دست
اگر تو نبخشی مراد من است


"قدمعلی سرامی"

کی ز سرم برون شود، یک نفس آرزوی تو



نغمه میهن: - ویسگون

ای که همه نگاه من، خورده گره به روی تو

تا نرود نفس ز تن، پا نکشم ز کوی تو

گر چه به شعله میکشی، قلب مرا به عشوه ات
بر دو جهان نمی دهم، یک سر تار موی تو

مستی هر نگاه تو، به ز شراب و جام می
کی ز سرم برون شود، یک نفس آرزوی تو ...

 

"کمال جعفری  امامزاده"