دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

دست عشق از دامن دل دور باد!

Image result for ‫هر صبح با عطر صدای تو بیدار میشوم‬‎

دست عشق از دامن دل دور باد!

می‌توان آیا به دل دستور داد؟

می‌توان آیا به دریا حکم کرد

که دلت را یادی از ساحل مباد؟

موج را آیا توان فرمود: ایست!

باد را فرمود: باید ایستاد؟

آنکه دستور زبان عشق را

بی گزاره در نهاد ما نهاد

خوب می‌دانست تیغ تیز را

در کف مستی نمی‌بایست داد


"قیصر امین پور"

عطر صدای تو

Image result for ‫عطر صدای تو‬‎
عطر صدای تو
تلفن را برداشته
عطر صدای تو دلتنگم می‌کند
انگار پرتقالی را که بارها چیده‌ام
بچینم
و منتظر باشم
عده‌ای برای شکستن شاخه‌هایم بیایند 
صدای تو 
پونه‌ی خشک است در دستانم
که هرچه بیشتر خردش می کند
بیشتر عطرش زندگی را برمی‌دارد

تو از همه به من نزدیکتر بودی
و رفتنت مرا از همه غمگین‌تر کرد 
به من بگو آخرین شاخه چطور می‌شکند ؟

دهانم را از کدام جمله پر کنم
که وقتی دیدمت
به کار بیاید
دهانِ یک ناودان
مگر جز باران با چیز دیگری هم پر می‌شود ؟

تنهایی
زنگ زدنِ آهن است
در اشکال متفاوت باران

من که آدم آهنی نبودم
چرا این‌ همه پوسیدم 

عطر صدای تو 
تلفنی که یکبار صدایت را شنیده
برداشته بود 
تو تلفن را برده بودی
با ته‌ مانده‌ی صدایت
و چیزی به نام شنیدن نبود 

صدایت را برده‌ای
و می ترسم میان این همه غریبه
انگار درخت سیبی هستم
که میان باغ آلبالو کاشته اند

"سیدرسول پیره"

اگر کسی به دلت نشست

Image result for ‫اگر کسی به دلت نشست‬‎

اگر کسی به دلت نشست ، بدان !

در باطن او چیزی هست که یا صدایت میکند و یا صدایش کرده ای

آن چیز از جنس توست و مینماید که تو مالک آنی !

"انگار سالهاست که میشناسی اش"!

این ، آن فرد سرنوشت تو شاید که نباشد !

تو قسمی از خویش را به رؤیت نشستی که از توست در وجود او!

خوب نگاه کن ، آنچه مال تو نیست در وجود او میشود که مال تو شود؟

 اگر آری ، همدلی یافته ای !

و اگر نه ! آنچه گرفتی بازگردان و برو !

انسان درین سودا آمد و آنچه گرفت باز گرداند و در حال رفتن است !


 حمیدعجمی

دلتنگ شده ام

Image result for ‫دلتنگ شده ام‬‎
دلتنگ شده ام!
به من بیاموز
که ریشه ی عشقت را
از ته بزنم
به من بیاموز
که اشک
چطور جان می دهد
در خانه چشم
به من بیاموز
که قلب چگونه می میرد
و دلتنگی
خود را می کشد

 

"نزار قبانی"

سخت میگذرد این بهار

Image result for ‫سخت میگذرد این بهار با هراس نبودنت‬‎
سخت میگذرد این بهار
با هراس نبودنت ..
وقتی عطرِ نمِ باران و 
بوی اردیبهشت‌ می پیچد 
ناخودآگاه دلم هوایی می شود و 
دست به گریبان خیالت ..
حالا من مانده ام و دلی
که با هیچ زبانی آشنا نیست
هیچ نمی داند
جز زبان عشق
هیچ نمی خواهد
جز صدای تو
جز بودن تو ..
جز تو ...