دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

گنج

Image result for ‫تو گنج منی‬‎
تو را با کمتر کسی
در میان گذاشته ام
تو تنها گنج من هستی
خزانه ایی
که لابه لای این واژه ها
پنهانت کرده ام
در شعر من
اردیبهشت تویی
پرنده”
نگاهت است
یاس بوی پیراهنت
و ماه”
اندام زیبایت
چشم هایت را منظومه شمسی
و موهایت را
گندمزار های غرب نامیده ام
من واژه هایم را
چون نقشه ایی
برای یافتن تو
کنار هم چیده ام
کاشفان عشق
بعد ها از ما خواهند گفت
در وصف زیباییت
قلم ها خواهند زد
و دلتنگی من
مثال خوبی خواهد شد
آخر میدانی
دلتنگیم دائما
حال نهنگی به ساحل نشسته را دارد
اکنون که برگشته ایی
باور کن
ریه های من
بازدم نفسهایت را
کم آورده اند…

منبع: سایت میزار

نظرات 1 + ارسال نظر
نفیسه رضایی یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 03:46 ب.ظ

شبیهِ نرمیِ یک ابر، مهربان بودی

همیشه خنده به لب بودی و جوان بودی



صداقتِ هنر از جوهرِ تو پیدا بود

و عشق کارِ تو بود و تو کاردان بودی



میانِ چشمه ی مهتاب می درخشیدی

شبیهِ آینه بینِ ستارگان بودی



حریمِ امنیت و عشق ،" در پناهِ تو " بود

میانِ زندگی خویش ، قهرمان بودی



اگر چه قصه ی تو عاشقانه شد آغاز

تو انتهای غم انگیزِ داستان بودی



خبر ، تلاقی ِ سنگینِ پُتک و آینه بود

تو چون شکفتنِ یک بُغضِ ناگهان بودی



حدیثِ رفتنِ تو ساده تر ز رویا بود

به روی ِ هودَجِ بالِ پرندگان بودی.....



دکتر یدالله گودرزی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد