ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
ای گیسوان رهای تو از آبشاران رهاتر
چشمانت از چشمه سارانِ صافِ سحر با صفاتر
با تو برای چه از غربت دست هایم بگویم ؟
ای دوست ! ای از غم غربت من به من آشناتر
من با تو از هیچ ، از هیچ توفان هراسی ندارم
ای ناخدای وجود من ! ای از خدایان خداتر!
ای مرمر سینه ی تو در آن طرفه پیراهن سبز
از خرمن یاس ، در بستر سبزه ها دلرباتر
ای خنده های زلال تو در گوش ذرات جانم
از ریزش می به جام آسمانی تر و خوش صداتر
بگذار راز دلم را بدانی : تو را دوست دارم
ای با من از رازهایم صمیمی تر و بی ریاتر
آری تو را دوست دارم ،وگر این سخن باورت نیست
اینک نگاه ستایشگرم از زبانم رساتر
"حسین منزوی"