دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

کاش تو این‌جا بودی...

کاش تو این‌جا بودی

خوب می‌شدیم!

به‌هم سلام می‌کردیم

دوست می‌داشتیم

دست‌هایِ هم را می‌گرفتیم وُ

به‌هم چای تعارف می‌کردیم

 

کاش تو این‌جا بودی

خوب می‌شدیم!

برای هم خوب می‌شدیم وُ

برای همه،  خوب

آخر باهم که خوب باشیم

می‌خندیم

به روز لبخند می‌زنیم وُ

به شب،

 

لبخند می‌زنیم

 

اگر باهم خوب باشیم، همه چی خوب می‌شود

باران به وقت می‌آید

نیمکت‌ پُر می‌شود

خیال خاطر جمع می‌شود وُ

دلِ سنگ، نرم

 

شاید هم کسی دور باشد وُ

خوب نباشد

بعد ما را ببیند بگوید ای‌جان

چه‌‌قدر این‌ها خوبند

بعد نزدیک‌تر بیاید وُ

با خوبِ خودش خوب شود

 

کاش!

« تو » این‌جا بودی

باهم خوب می‌شدیم

 

افشین صالحی

دلم یک ترانه ی غمگینِ خارجی می خواهد

Image result for ‫غمگین‬‎
دلم یک ترانه ی غمگینِ خارجی می خواهد
با زبانی که نمی فهمم چیست
می خواهم به دردی که نمی دانم چیست
زار زار گریه کنم.

"بهرنگ قاسمی"

دلت برایم تنگ می شود!

این اواخر

به من فکر می کنی
و دلت برایم تنگ می شود!
کاش زنده بودم و
این روزها را
می دیدم.

 

"کامران رسول زاده"

آه اى معشوق!


Image result for ‫موی پریشان در باد‬‎

باد لاى موهایت مى پیچد

موهایت موج بر مى دارد
و در کرانه اى دوردست
اسب هاى ترکمن رم مى کنند!
چشم هاى تو ارتباطِ مستقیمِ باد و باران است
چشم هاى تو پیامبر باغچه و ناودان است
چشم هاى تو معجزه
چشم های تو ابر
چشم های تو..
آه اى معشوق!
عادت کرده ام به تنهایى
عادت کرده ام به سکوت
کمى نگاهم کن
تا صداى دریا بدهم!

 

"بهرنگ قاسمی"

قاتل به محل قتل برمی گردد...

چشمم سر کوچه بی ثمر می گردد

بیچاره دلم که در به در می گردد

کشتی تو مرا و منتظر می مانم

قاتل به محل قتل برمی گردد...


"کاظم بهمنی"